خداونداکمکم کن
تا زودتر ببخشم دیرتر برنجم
بیشتر بیاندیشم کمتر قضاوت کنم
بیشتر گوش کنم کمتر حرف بزنم
بیشتردل روشاد کنم کمتردل رو بشکنم
بیشترشادی کنم کمتر غمگین باشم
به گیله مرد میگم : عجیبه ها ، گاهی نیم ساعت دیرتر از خواب بیدار میشی ، ولی یک ساعت و نیم دیرتر میرسی سر کارت ...
گیله مرد لبخندی زد و گفت : دوست من ، همیشه بین جرم و مجازات تناسب وجود داره ، ولی گاهی نه اون تناسبی که ما توی ذهن داریم ...
گاهی یک لحظه اشتباه میکنیم، ولی یک روز، یک ماه ، یک سال و یا حتی یک عمر چوبش رو میخوریم .
خوشبختی ما در سه جمله است : تجربه از دیروز، استفاده از امروز، امید به فردا
ولی حیف که ما با سه جمله دیگر زندگی مان را تباه می کنیم :حسرت دیروز، اتلاف امروز، ترس از فردا
سرنوشت حقیقت...
روزی دروغ به حقیقت گفت : مــــیل داری با هم به دریـــا برویم و شنـــا کنیم ، حقیقــت ساده لــوح پذیرفت و گول خورد . آن دو با هم به کنار ساحل رفتند ، وقتی به ساحل رسیدند حقیقت لباسهایش را در آورد . دروغ حیلــــه گـــر لباسهای او را پوشید و رفت . از آن روز همیشه حقیقت عــــریان و زشت است ، اما دروغ در لبــــــاس حقیقت با ظاهری آراسته نمایان می شود...
دستام بوی خاک میداد...
به جرم چیدن گل، منو به دار آویختند
اما هیچکس نگفت شاید گلی کاشته باشم...!
دانشجویی به استادش گفت:
استاد! اگر شما خدا را به من نشان بدهید عبادتش می کنم و تا وقتی خدا را نبینم او را عبادت نمی کنم.
استاد به انتهای کلاس رفت و به آن دانشجو گفت: آیا مرا می بینی؟
دانشجو پاسخ داد: نه استاد! وقتی پشت من به شما باشد مسلما شما را نمی بینم.
استاد کنار او رفت و نگاهی به او کرد و گفت: تا وقتی به خدا پشت کرده باشی او را نخواهی دید!